زمستون سال ۹۵ بود که به لطف خدای مهربون پرتویی از نور الهی تابید توی خونه ما و یه فرشته ی کوچولو قدم روی چشم ما گذاشت.دریای نازنین گرما بخش خونه ما شد وقتی صدای خنده ها و گریه هاش،صدای قدم هاش، صدای حرف زدن شیرینش، توی محیط خونه میپیچید با خودم گفتم شادی ،نشاط،زندگی سالم،داشتن خانواده حق تمام فرشته های کوچولو هست.تمام بچه ها باید خندون باشن،باید درست زندگی کنن،مدرسه برن، درس بخونن،آینده خودشونو بسازن.
بچه ها نباید غم نان داشته باشن،غم بیماری، غم نداری، هیچ غمی نباید توی دلشون لونه کنه.توی قلب هر بچه ای یه فرشته خونه داره نباید چشمای اون فرشته گریون باشه
به خودم گفتم باید یه کاری کنی، کوچیک یابزرگ ،هرچی در توانت هست. فقط باید انجام بشه. باید به شکرانه نعمتی که خدا بهت داده یاری گر دیگران باشی.
فکر ایجاد یه فضای متفاوت و کاربردی یه دفعه به ذهنم خطور کرد .فضایی که پتانسیل فعالیتهای گوناگون رو داشته باشه. فقط بحث رفع نیازهای مادی نیست دلم میخواد تمام بچه هایی که هرنوع مشکل و گرفتاری دارن چه مادی چه معنوی دیگه احساس تنهایی نکنن.خودشونو توی آغوش ادم هایی با قلب های طلایی احساس کنن .بدونن دستان مهربانی هست که براشون چتری باشه توی باد و بارون زندگی.
واما اگه میخواید بدونید خیریه عطرماندگار دریا چه برنامه هایی داره باید بگم که برنامه ریزی ما برای تامین کلیه نیازهای کودکان هست نیازهایی مثله:
ولی قسمت متفاوت قضیه اینه که قرار نیست اینجا فقط نیاز های مادی کودکان فراهم بشه قراره به نیازهای روح و روان اون ها هم توجه کنیم .قرار نیست کمک هامون فقط توی پرداخت مالی خلاصه بشه، عاشقانه دست همراهی شما عزیزان را به هر نحوه میفشاریم.
ما به کمک شما نیازمندیم
زمستون سال ۹۵ بود که به لطف خدای مهربون پرتویی از نور الهی تابید توی خونه ما و یه فرشته ی کوچولو قدم روی چشم ما گذاشت.